لینک کانال یوتیوب برای پیگیری بیشتر سریالهای ترکی:
https://www.youtube.com/meshkimedia
لینک کانال یوتیوب برای پیگیری بیشتر فیلم و سریالهای ایرانی:
https://www.youtube.com/meshkido
لینک کانال تلگرام برای تماشای سریالها:
https://telegram.me/meshkimedia
...
https://www.youtube.com/watch?v=FsXPITB7Zh4
فیلمی از این مجری سابق تلویزیون منتشر شده بود که او را در حال فودبلاگری نمایش میداد.
محمود_شهریاری#
بازداشت#
فودبلاگر
چهره#
سلبریتی#
...
https://www.youtube.com/watch?v=QwHAiVNTlmc
سریال همگناه به منزل تازهای رسیده و حالا هدیه، زیبا، پیمان، فریبرز و دیگران هر کدام با مشغلهای تازه سرگرم شدهاند. اما همه در هوایی نفس میکشند که مداخلات و گناهها آن را آلوده کردهاند. آیا تنفس در چنین هوایی ممکن است؟
...
https://www.youtube.com/watch?v=CGRko-pR8Cs
امیر هوشنگ ابتهاج متخلص به سایه ،شاعر و پژوهشگر سرشناس ایرانی درگذشت.
یلدا ابتهاج، دختر این شاعر، در صفحه اینستاگرام خود خبر درگذشت پدرش را تایید کرد. امیر هوشنگ ابتهاج متولد سال ۱۳۰۶ و از بزرگترین غزلسرایان شعر معاصر ایران بود
برای حمایت از کانال پندار،از طریق لینک زیر عضو ویژه شوید:
https://www.youtube.com/channel/UCYDOVO7EpX3QNEf9Ddk1-AQ/join
...
https://www.youtube.com/watch?v=MU7SAkGuw-w
لینک ویدئوی کامل:
https://www.youtube.com/watch?v=XOUxr_BWdVw
برای دریافت اخبار منبعدار پندار را سابسکرایب کنید:
https://www.youtube.com/pendarmedia
...
https://www.youtube.com/watch?v=qyo6JriE0m0
شهاب به گالری مرجان می رود و او را تهدید می کند و می گوید: ” میزنم به سیم آخر و همه چیزو به پلیس می گم . همه رو لو میدم .” مرجان می گوید: ” جونت در خطره ، یه راه حل برات دارم ، فرار کن . اگه پولا دستته هرجا می خوای برو اگرم پولی نداری فقط از مرز رد شو .”
مادر پیمان برای رضایت گرفتن به خانه فیروزه می رود و به او و دخترش التماس می کند . فیروزه خانم می گوید: ” صد سال دیگه هم بیای من رضایت نمی دم .”
پلیس ماشین شهاب را متوقف می کند و ماشینش را می گردد سیصد گرم هرویین در آن پیدا می کند. یکی از آنها می گوید: “حکمش اینه که تا ابد بری زندان .” شهاب اصرار دارد که هرویین مال او نیست . ولی آنها که به خوبی او را ترسانده اند به شخصی بی سیم می زنند و از پشت بی سیم صدای مهندس می آید که می گوید: “من اینو می شناسم بچه ی خوبیه یه وقتایی یه زر زرایی می کنه ولی دیگه ولش کنید ماموریتتون تمومه .” آن سه نفر هم که واقعا پلیس نیستند شهاب را رها می کنند .
سیاوش خانه خود را زیر قیمت به فروش می گذارد تا خیلی زود پول جور کند. او با این کار حقوق عقب افتاده کارگرها را می دهد .
در ادامه می بینیم که لیلا به سیمین می گوید: ” آقا داوود زنگ زده بود و گفت اون چیزی که خواسته بودید برای امروز عصر هماهنگ شده ولی مطمین نبودم که خودش بود یا نه .” سیمین می گوید: ” پس باید به جایی برم تو هم با من میای تو ماشین می شینی. اگه چیزی شد به پلیس زنگ می زنی .” سیمین سر قرار حاضر می شود ولی وقتی به آنجا می رسد با جسم بی جان فرشته روبرو می شود که خونش تازه است . لیلا هم که نگرانش شده دنبال او می رود و هر دو می ترسند و از آنجا فرار می کنند . در ماشین سیمین از لیلا می پرسد دقیقا چه کسی زنگ زد و از او نشانه هایی می خواهد و می گوید: “هر کی بهت زنگ زده نقشه اش همین بوده که از طریق من برسه به فرشته و دخلشو بیاره.” ولی لیلا چیزی نمی داند.
سیاوش برای ترخیص حکمت به بیمارستان می رود و او و ناجیه را سوار ماشینش می کند تا به خانه برساند . در مسیر حکمت گرسنه می شود. سیاوش آنها را به رستوران می برد و او که متوجه شده ناجیه شعر هم می گوید دفترچه شعر ناجیه را قرض می گیرد. وقتی آنها را جلوی خانه شان پیاده می کند برادر شوهر مرحوم ناجیه آنها را باهم می بیند .
...
https://www.youtube.com/watch?v=pWG3Kolds_A